نمیدانست وقتی دارد پشت سرت آب میریزد
آخرین بار است
نمیدانست وقتی برگشتی و نگاهش کردی آخرین بار بود
اگر میدانست آنقدر به تماشایت مینشست که او را هم با خود ببری
مادر نمیدانست سفارشاتت به ما برای چیست
مادر نمیدانست نگاه نگرانت از گوشه چشمانت به ما برای چیست
مادر نمیدانست چرا در حال رفتن برگشتی و نگاهش کردی
مادر نمیدانست خداحافظی بی برگشت چیست
مادر نمیدانست.
اما حال خوب می داند
خوب می داند تنهایی چیست
خوب می داند دلتنگی چیست
خوب می داند استخوان ندیده چیست
خوب می داند تشیع بی جنازه چیست
حال خوب از بر است پدر بودن را
آن روزها فقط شنیده بود
اما حال با تمام وجودش لمسش کرده
کاش مادر می دانست .
وقتی دلم برا بابام تنگ می شد میرفتم پیش مامانم و ازش میخواستم برام از بابام بگه، این دفعه برام یه خاطره جالب گفت:
من و بابات تازه عقد کرده بودیم، یک روز اومد پیشم و داشتیم حرف میزدیم یهو دیدم بغض کرده سرشو انداخت پایین پرسیدم: احمد جان چی شده؟ گفت یاد بچه های جبهه افتادم خیلی از اونا دلشون میخواست این لحظات و تجربه کنن اما خیلیاشون رفتن. و شروع به گریه کرد
بابای عزیز من هم یه مدت بعد راهی همون سفر شد
خدایا تو شاهدی اونا رفتن با کلی آرزو ما موندیم و راه شهدا کمک کن تا قدم تو راهشون بزاریم و کج نریم.
الهی آمین[♡]
مادر پول و طلاهاش رو که داد از در ِ ستاد پشتیبانی جنگ خارج شد . مسئول مربوطه فریاد زد : مادر رسیدتون ! مادر خندید و گفت : من برای دادن دو پسرم هم رسید نگرفتم .
ما تا ابد مدیون مادرانی هستیم که به فرزندانشان ایثار آموختند
قال رسول اللّه(ص): فَإذا وَدَّعَهُمْ أَهْلُوهُمْ بَكَتْ عَلَيْهِمُ الحِيطانُ وَالْبَيُوتُ».
(مستدرك الوسائل، ج 2، ص 243 - بحارالانوار، ج 100، ص 12، صحيفة الامام الرضا، ص 116).
پيامبر اكرم(ص) فرمود: پس وقتى كه خانواده هاى آنها (رزمندگان) به بدرقه ايشان مى روند، ديوارها و خانه ها بر آنها مى گريند».
درباره این سایت